جدول جو
جدول جو

معنی فرو گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

فرو گرفتن
احاطه کردن، محاصره کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، در میان گرفتن، اشغال کردن، تصرف کردن
تصویری از فرو گرفتن
تصویر فرو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
فرو گرفتن
در دست گرفتن بدست گرفتن، تصرف کردن، پایین آوردن، توقیف کردن بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
اتخاذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرو گرفتن
تصویر گرو گرفتن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن، گرو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
تصرف و احاطه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو گرفتن
تصویر گرو گرفتن
چیزی یا شخصی را بعنوان رهن گرفتن رهن ستدن مقابل گرو دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو گرفتن
تصویر رو گرفتن
بستن روی خود، حجاب بر چهره انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
فروشدن، پایین رفتن، درون چیزی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروگرفتن
تصویر فروگرفتن
((~. گِ تَ))
تسخیر کردن، تصرف کردن، گرفتن، بازداشت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
Indulge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
потворствовать , вмятина
دیکشنری فارسی به روسی
sich hingeben, eindrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
впадати в розкіш , вмятина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
लिप्त होना , धक्के से नुकसान पहुँचाना
دیکشنری فارسی به هندی
افار , دفع
دیکشنری فارسی به عربی
빠지다 , 움푹 들어가다
دیکشنری فارسی به کره ای
甘やかす , へこませる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
หลงระเริง , บุ๋ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
বিলাসিতা করা , গর্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
عیش کرنا , گڈمڈ ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الو گرفتن
تصویر الو گرفتن
شعله ور شدن، مشتعل شدن، اشتعال
فرهنگ لغت هوشیار